وحید با یک ژستی گفت: داش مهدی، دیدی من درست گفتم؟ اصلا چرا شرط بستی؟ شرط بندی حرومه!

به گزارش سیاسی نیوز؛ تکواندو، فوتبال و شنا از ورزش های مورد علاقه وحید بود. به دیدن فیلم و سریال هم علاقه داشت. ساعت هشت شب بود. من و وحید و یکی دیگر از بچه ها دور هم نشسته بودیم.

تلویزیون هم روشن بود. سریال تاریخی معمای شاه پخش می شد. آهنگ تیتراز پایانی سریال پخش شد؛ درباره ایران بود. من و وحید در خصوص خواننده ی این تیتراژ کَل انداختیم.

من گفتم: «خواننده‌ش علیرضا قربانیه.»

وحید گفت: «نخیر. سالار عقیلیه.» یکی از دوستان مان که آن جا بود، گفت: «این جوری نمیشه. شرط ببندین.» گفتم:«سر چی ببندیم؟»

گفت:«کله پاچه» قبول کردم.

بنده خدا پیگیری کرد و معلوم شد خواننده تیتراژ سالار عقیلی است. وحید با یک ژستی گفت: «داش مهدی، دیدی من درست گفتم؟ اصلا چرا شرط بستی؟ شرط بندی حرومه! مال حروم از گلوی آدم پایین نمیره.» حالا آن رفیق ما ول کن ماجرا نبود. موقع رفتن گفت: «فردا ساعت ۷ صبح می آم. کله پاچه رو بگیریم یا می گیرین؟»

گفتم«خودمون می گیریم.»

فردا ساعت ۷:۳۰ آمد. پرسید: «پس کله پاچه چی شد؟» با وحید رفتیم و خریدیم. خواستم حساب کنم که وحید گفت: « خودم حساب می کنم. گفتم که شرط بندی حرومه. مالش هم حرومه. خوردنش هم حروم اندر حرومه.»

خلاصه به خاطر اینکه شرط کرده بودم و شرط هم حرام بود، وحید حساب کرد ولی بعد دونگم را دادم.

به روایت همرزم شهید

برگرفته از کتاب «من محافظ حاج قاسمم»
خاطرات شهید وحید زمانی‌نیا (عضو تیم حفاظتی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی)