روایت میدل ایست آی از رهبر مرموز هیئت تحریر الشام «ابومحمد الجولانی»

پایگاه خبری “میدل ایست آی” در گزارشی به سیر شکل گیری تفکر ایدئولوژیک “ابومحمد الجولانی” رهبر گروه تروریستی “هیئت تحریر الشام” پرداخته و به طور خاص سعی کرده توضیح دهد که چگونه وی توانست رهبریِ یکی از مهمترین گروه‌های شورشی در عرصه تحولات میدانی سوریه را به دست گیرد.

میدل ایست آی در این رابطه می‌نویسد: «هویت رهبر گروه تروریستی هیات تحریر الشام (النصره سابق) دیگر برای هیچکس، راز و امری مخفی نیست. سال گذشته ابومحمد الجولانی نام واقعی و حقیقی خود را فاش کرد (احمد حسین الشرا) و اخیرا نیز در جریان یک مصاحبه، او به طرز گسترده تری به پیشنه خانوادگی و زندگی خود اشاره کرد (امری که برای رهبران گروه‌های شورشی تا حد زیادی یک تابو است و از آن دوری می‌کنند).

پس از سال‌ها تحقیق و پژوهش در مورد شخصیت و زندگی ابومحمد الجولانی و همچنین سخنرانی‌های وی، اکنون می‌توان تا حد زیادی رد پای تفکرات خاص الجولانی و همچنین ایدئولوژی وی را رهگیری کرد.

در وهله نخست باید این مساله را مورد اشاره قرار داد که “تئوری محرومیت” که در چهارچوب آن نابرابری‌های اقتصادی می‌تواند فاکتور و مولفه‌ای کلیدی و مهم در به راه افتادنِ شورش و ظهور رویه‌های افراط گرایانه باشد، به تنهایی قادر نیست توضیح دهد که چگونه الجولانی توانست رهبری یکی از قویترین گروه‌های شورشی در سوریه (هیئت تحریر الشام) را توضیح دهد. ابومحمد الجولانی در سال ۱۹۸۲ در ریاض پایتخت عربستان به دنیا آمد و اگر چه پدرش پیشینه‌ای دهقان و کشاورز داشت، خودِ او در یک خانواده طبقه متوسطِ شهری در عربستان به دنیا آمد.

به گزارش فرارو، الجولانی کودکی و نوجوانی خود را در برخی مناطق مرفه دمشق پایتخت سوریه گذرانده است. جایی که وی توسط نظام سیاسی سوریه، نه زندانی و نه شکنجه شده است. نباید فراموش کرد که برخی از مخالفان نظام سوریه، زندانی شدن و شکنجه از جانب دولت سوریه علیه خود را به مثابه محرکی قوی جهت شورش علیه آن توصیف کرده اند. این مساله به خودیِ خود، این تئوری که شورشیان بر اثر سرکوب سیاسی رو به شورش می‌آورند را نیز در مورد ابومحمد الجولانی منتفی می‌سازد.

عقبه خانودگی الجولانی

پدر ابومحمد الجولانی، “حسین الشرا”، اقتصاددانی بود که در سال ۱۹۴۶ در بلندی‌های جولان متولد شد و قویا تحت تاثیر جنبش پان عربی و رئیس جمهور انقلابی مصر، “جمال عبدالناصر” بود. در دهه ۱۹۶۰، همزمان با اوج‌گیری احساسات پان عربی و موفق شدن کودتا‌های بعثی‌ها در عراق و سوریه، وی از سوریه خارج شد و جهت تحصیل در رشته اقتصاد، عازم دانشگاه بغداد شد. وی بار دیگر در اوایل دهه ۷۰ میلای به سوریه بازگشت. دوره‌ای که با کودتای حافظ اسد و رسیدن وی به قدرت به عنوان رئیس جمهور جدید در سوریه همزمان شد.

پدر ابومحمد الجولانی کار خود را به عنوان یک کارمد دولت در وزات نفت و همچنین یک عضو شورای محلی در استان قنیطره سوریه در فاصله سال‌های ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۶ آغاز کرد. با این حال، همزمان با تشدید تنش‌ها و دشمنی‌ها میان احزاب بعث عراق و سوریه، با توجه به گرایش‌های الجولانی به سمت رژیم عراق، در نهایت وی از سوریه فاصله گرفت و عازم عربستان شد. وی در عربستان نیز در وزارت نفت این کشور فعال شد.

پدر الجولانی عمده وقت خود در عربستان را صرف مطالعات علمی و اینکه چگونه می‌توان در آمد‌های سرشار ناشی از فروش منابع طبیعی را خرج توسعه در جهان کرد، نمود. نخستین کتاب وی با عنوان “نفت و توسعه جامع در جهان عرب” (۱۹۸۳) به طور خاص بر این مساله تاکید داشت که چگونه جریان‌های مازاد مالیِ جهان عرب می‌تواند نقشی حیاتی در ادغام کشور‌های عربی در اقتصاد جهانی بازی کند و در عین حال، توسعه مخصوصا در بخش نظامی این دسته از کشور‌ها را نیز حفظ کند.

دیگر آثار پژوهشی و کتاب‌های پدر ابومحمد الجولانی نیز متمرکز بر مسائل توسعه و چگونگی محقق کردن اهداف توسعه‌ای در کشور‌های عرب بود. “حسین الشرا” (پدر ابومحمد الجولانی)، پس از بازگشت به سوریه در اواخر دهه ۱۹۸۰، به عوان مشاور وزیر نفت سوریه در دوران نخست وزیری “محمود ذوابی” منصوب شد. به نظر می‌رسد نخست وزیر سوریه شخصا سعی کرده تا حسین الشرا را برای ایجاد اصلاحات اقتصادی در سوریه، جهت حضور در دولت سوریه، قانع کند. با این همه، بر اساس مصاحبه‌هایی که تاکنون انجام شده، پدر الجولانی در نهایت بر اساس آنچه که عدم تبعیت از برخی درخواست‌های مسوولان عالی رتبه سوری عنوان شده، هدفِ تصفیه حساب‌های سیاسی قرار گرفته است.

ابومحمد الجولانی و روانشناسیِ “خودشیفتگی”

پدر محمد الجولانی در ادامه راه خود، یک دفتر املاک باز کرده و در عین حال، یک سوپر مارکت نیز افتتاح کرده که توسط پسرانش اداره می‌شده است. این خانواده شهری که تا حد زیادی خودکفا بودند، محیطی بودند که ابومحمد الجولانی تا حد زیادی در آن رشد کرد و بزرگ شد. با این همه، در تمامی این دوران تنها چیزی که الجولانی و خانواده وی را اذیت می‌کرد، صفت “آواره” برای آن‌ها بود که از طرف دیگران به این خانواده نسبت داده می‌شد (آواره از محله اصلی زندگی آن‌ها یعنی “بلندی‌های جولان”).

مطالعات سنتیِ امنیتی و ضدتروریسم تا حد زیادی بر ویژگی‌های روانی و فردی یک نفر که در نهایت موجب می‌شوند تا وی به سمت رویه‌های افراط گرایانه و خشن گام بردارد، اشاره می‌کنند. این مساله به طور خاص روانشناسیِ خودشیفتگی را نیز شامل می‌شود که با احساسات مرتبط با بیگانه شدن و بی تفاوتیِ سیاسی نیز مرتبط هستند. این مساله می‌تواند به ما کمک کند تا شخصیت الجولانی و ابعاد مختلف آن را مورد تحلیل قرار دهیم (چه قبل از در آغوش گرفتن رویه‌های ایدئولوژیک و شورشی و چه پس از آن).

یکی از هم کلاسی‌های سابق الجولانی در سوریه می‌گوید که وی دانش آموزی لاغر و تمیز بود. وی فردی باهوش بود. با این حال به شدت منزوی و درون گرا بود. با توجه به حرفه پدرش که مشاور اقتصادی دولت سوریه بود و مادرش نیز یک معلم بود، از وی انتظار می‌رفت تا بهترین رفتار‌ها را متناسب با موقعیت خانواده اش داشته باشد.

پژوهش‌ها حاکی از این هستند که الجولانی از همان کودکی سعی داشت تا میان خود و دیگران، یک وجه تمایزِ روشن را تعریف کند. شخصیت منظم دوران کودکی وی کم کم جای خود را به رویه‌های شورش گرایانه داد و عصر جدیدی را در زندکی شخصی وی آغاز کرد. وی همچنین یک سبک زندگی جدید را نیز در پیش گرفت. او عاشق یک دختر علوی در سوریه شد.

ازدواج الجولانی با این دختر به شدت با مخالت رو به رو شد (از سوی هر دو خانواده) و در نوع خود، در ذهن الجولانی، تاثیرگذاری منفی را از خود برجا گذاشت. وقوع این مساله آن هم در دورانی که شخصیت الجولانی در حال تکوین بود، تاثیر بسیار بدی بر وی گذاشت و موجب شده تا وی به نحو قابل توجهی، بر مساله شکاف‌های فرقه‌ای متمرکز شود.

تاثیرات حادثه ۱۱ سپتامبر

همچون بسیاری از افرادی که هم نسل با وی بودند، حادثه ۱۱ سپتامبر و تبعات بعدی آن، برای جولانی بسیار مهم بود. در چهارچوب حملات ۱۱ سپتامبر که علیه یک ابرقدرت در جهان انجام شده بود، الجولانی و هم فکرانش این پدیده را یک اتفاق استثنایی و موفقیتی بزرگ ارزیابی می‌کردند. جولانی و هم فکرانش این مساله را شروعی جهت تغییر در جهان می‌دیدند.

رویه‌های دولت آمریکا پس از حادثه ۱۱ سپتامبر و حمله به کشور‌های منطقه خاورمیانه نیز تا حد زیادی در تکوین تفکرات ایدئولوژیک افرادی نظیر الجولانی، نقشی بسزا بازی کرد. در این دوران، الجولانی در جلسات مخفیانه و همچنین دیگر جلسات با محوریت آنچه در حال وقوع بود شرکت می‌کرد (در حومه دمشق) و عملا نوع فکر و دیدگاه‌های وی در حال شکل گرفتن بود.

حمله آمریکا به عراق به الجولانی فرصت داد تا خود را از “اسامه بن لادن” که وی برای مدت‌ها از نوعِ لباس پوشیدن و حرف زدن وی تقلید می‌کرد، جدا و متمایز کند. وی در عین حال خود را از تفکرات ودیدگاه‌های پدرش که همواره دوست داشت خاطرات دوران حضورش در عراق را زنده کند نیز جدا کرد.

الجولانی در سال ۲۰۰۴ در عراق بازداشت و تا سال ۲۰۱۰ در زندان به سر می‌برد. او در آن زمان با سران داعش آشنا شد

به عبارت دیگر، پسر در حال انجام آن چیزی بود که پدر، قادر به انجام آن نبود. وی تصمیم گرفت تا بر خلاف پدرش، بیرون از میدان نباشد و به تحلیل مسائل بپردازد. او خود را در میانه بحران‌ها می‌دید. الجولانیِ پسر خود را مخالف با جنبش پان عربی می‌دید که پدرش تمام عمر خود را وقف آن کرده بود. وی در عین حال بر تفکرات فرقه گرایانه معطوف شده بود و ایدئولوژی را گسترش می‌داد که قادر بود هم نیرو‌های افراطی و هم شورشی‌ها را در زمان جنگ و درگیری، در زیر یک پرچم بسیج کند.

سال ۲۰۰۳، الجولانی با حمایت شبکه‌های گروه‌های افراطی در سوریه، وارد عراق شد و به گروه “سرایا‌المجاهدین” که یگ گروه افراطی کوچک و فعال در استان موصل عراق بود، پیوست. این گروه، در بیعت با “ابومصعب الزرقاوی” بود. فردی که گروه القاعده در عراق را در سال ۲۰۰۴ بنیان گذاشت. این تشکیلات بعد‌ها در قالب “داعش” خود را نشان دادند.

الجولانی اندکی بعد در عراق بازداشت شد (در سال ۲۰۰۴) و تا سال ۲۰۱۰ در زندان به سر می‌برد. با این حال، بر اساس آنچه منابع اطلاعاتی و خبری گفته اند، الجولانی به خوبی می‌توانسته خود را با شرایط قومی عراق و حتی لهجه عربی مردم آن منطقه هماهنگ کند. وی به طور خاص در موصل فعال بود. شاید به همین دلیل بود که وی به عنوان یک فرد تاثیرگذار در یک کمپ آمریکایی در نزدیکی بندر ام القصر عراق بازداشت بود. وی حتی با اطلاعاتِ شناساییِ غلط توانسته بود بازجو‌های آمریکایی را که همکارانی عراقی داشتند را نیز قانع کند که وی یک شهروند عراقی است.

جولانی در بازداشت خود با بسیاری از افراط گرایانی که بعد‌ها فرماندهان داعش در عراق و سوریه شدند، رابطه نزدیکی برقرار کرد. وی پس از آزاد شدن از زندان، تا حد زیادی از این ارتباطات استفاده کرد و جزو افراد رده بالا در چهارچوب گروه داعش شد. البته که وی در این دوران به دنبال فرصتی بود تا اهداف و جا طلبی‌های دور و دراز خود را محقق کند.

در اواسط ماه مارس سال ۲۰۱۱، اندکی پس از آزاد شدن جولانی از زندان و اندک زمانی پس از آغاز جنگ داخلی سوریه، فرصت مناسبی را برای الجولانی و ابوبکر البغدادی فراهم کرد. بحران سوریه برای الجولانی فرصت مناسبی را فراهم کرد تا به همه نشان دهد که فردی متمایز است و از سویی، به ابوبکر البغدادی نیز این امکان را داد تا بتواند تشکیلات تروریستی خود را از صحرای عراق خارج کرده و به نحوی عیان و گسترده، کنش وزی کند.

در این فضا بود که الجولانی از طریق توافق با البغدادی، توانست “جبهه النصره” را تشکل دهد. در واقع، تشکیل جبهه النصره بدون اشاره به پیوند‌های سازمانی آن با گروه داعش، انجام گرفت. دلیل اصلی این مساله نیز این بود که آن‌ها سعی داشتند تا از اقدامات تقابلی جامعه بین المللی و تحریم‌های آمریکا و اروپا علیه خود در امان باشند.در آگوست سال ۲۰۱۱، جولانی وارد سوریه شد. در این رابطه، گروهی از افراط گرایان سوری و عراقی نیز وی را همراهی می‌کردند. آن‌ها به همراه خود محموله‌ای از سلاح نیز به همراه داشتند. امری که به نوعی آغازی بر جاه‌طلبی‌های الجولانی در خاک سوریه بود و تبعات بسیار گسرده‌ای را نیز نه تنها در سوریه، بلکه در منطقه خاورمیانه با خود به همراه داشته است. بدون تردید مسیر الجولانی جهت تبدیل شدن به رهبر شورشیان گروه هیئت تحریر الشام، مسیری طولانی و پیچیده بوده و وقایعی بسیاری نظیر آنچه در این گزارش گفته شد، در شکل دهی به این موضوع، نقش بازی کرده اند».

  • نویسنده : هانی کربلایی
  • منبع خبر : فرارو